شروع بکار وبلاگ ثمینشروع بکار وبلاگ ثمین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

ژورنال دنیای نفیــــــــــس

مادر فرشته ای!

مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت: "من خسته ام و دیگه دیروقته, می رم که بخوابم " مامان بلند شد, به آشپزخانه رفت ومشغول تهیه ساندویچ های ناهارفردا شد, سپس ظرف ها را شست, برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد, قفسه ها را مرتب کرد, شکرپاش را پرکرد, ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا ازآب پرکرد. بعدهمه لباس های کثیف رادرماشین لباسشویی ریخت, پیراهنی را اتوکرد و دکمه لباسی را دوخت اسباب بازی های روی زمین راجمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش درکشوی میز برگرداند. گلدان ها را آب داد, سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت. بعد ایستاد و خمیازه ای کشید کش وقوسی به بدنش داد و...
6 آبان 1390

آموزش ساخت آویز اتاق كودك

برای تزیین اتاق كودكتان یا برای تزیین سیسمونی نوزاد میتوانید از این آویز استفاده كنید برای این آویز از لباس یا جوراب بچه استفاده شده شما می توانید از عروسكهای كوچكی كه توی بازار موجوده هم استفاده كنید وسایل مورد نیاز: ابتدا باید جای قرار گرفتن تزئینات مثل جوراب یا لباس را روی حلقه گلتون مشخص كنید و با خودكار علامت بزنید حالا اطراف نواحی مشخص شده  را با گل و برگ های مصنوعی تزئین كنید بعد جوراب یا لباس بچه را روی جاهای مشخص شده قرار بدین و با روبان به حلقه تون ببندید اگه لباس بچه میخواهید استفاده كنید باید جمع بشه تا هم اندازه جورابهایی كه برای كارتون ...
6 آبان 1390

رویا نیست، زندگی شیرین

ده ماهه از تاریخ ازدواجشون گذشته، تو این مدت دانیال و دینا سعی کردن هر چهارشنبه به هم کادو بدن ! دینا امروز تمام دسته گل هایی که خشک کرده بود، ریخت دور! عادتش بود، خاطرات روزهای خوش رو چند روز حفظ کنه! موتور زندگی بعضی وقت ها بد کار می کنه! خرجش یه کادو، یه گذشت! یه بوسه! یه ببخشید بود! بعضی وقت ها هم چیزای دیگه نیاز داشت، تا فراموش بشه! از هم فقط چیزای خوب یاد می گرفتن! اولین دسته گل دانیال، حتی دسته گل عروسیش هم رفت تو سطل! از اون همه کادو تو این یه ساله، از کاغذاش، نوشته هاش، یه آلبوم درست کرده! همین بهترین خاطره است ! هر وقت می خواست انرژی بگیره می رفت سر وقت اونا! دانیال که برای اولین بار دیدش دهنش باز موند...
6 آبان 1390

معلم

    معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ... دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم! دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن... اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای...
6 آبان 1390

ریشه کلمات پدر ومادر

البته قضاوت در مورد صحت وسقم این مطالب بعهده شماست که بپذیرید یا نه   @به هر حال تاریخ است دیگر@        مرد از مُردن است . زیرا زایندگی ندارد .مرگ نیز با مرد هم ریشه است. زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است . دُختر از ریشه « دوغ » است که در میان مردمان آریایی به معنی« شیر « بوده و ریشه واژه ی دختر « دوغ دَر » بوده به معنی « شیر دوش » زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود به daug...
6 آبان 1390